اگه حتی بین ما،فاصله یک نفسه ،نفس منو بگیر
برای یکی شدن،اگه مرگ من بسه ،نفس منو بگیر
ای تو هم سقف عزیز،ای تو هم گریه من ،گریه هم فاصله بود
گریه آخر ما ،آخربازی عشق،ختم این قائله بود
حدس گر گرفتنت،در تنور هر نفس ، غم نه، اما کم که نیست
هم شب تازه تو،ترکش پر تیر عشق،سنگ سنگر هم که نیست
خوب دیروز و هنوز ،طرحی از من بر صلیب،روی تن پوشت بدوز
وقت عریانی عشق،با همین طرح حقیر،در حریق تن بسوز
پلک تو فاصله،دست و کاغذ و غزل،من و عاشقانه بود
رستن از پیله خواب ، ای کلید قفل شعر،خواب شاعرانه بود
اگه حتی بین ما ،فاصله یک نفسه،نفس منو بگیر
برای یکی شدن ، اگه مرگ من بسه ،نفس منو بگیر
از ته چاه سکوت ،تا بلندای صدا،یار ما بودی عزیز
در تمام طول راه ، با من عاشق ترین ، هم صدا بودی عزیز
حدس رو گردان شدن ، از منو از راه ما،باور بی یاوری
روز انکار نفس،روز میلاد تو بود،مرگ این خوش باوری
تو بگو غیبت دست ،غیبت هر چه نفس ،بین ما فاصله نیست
غیبت آخر تو،کوچ مرغان صدا ، ختم این قائله نیست