[متن آهنگ داداشی از گوگوش]
؛[قسمت اول]؛
داداشی، دنیا شبیه خوابای بچگیمون نیست
آخره بازیا گاهی چیزی جز گریه و خون نیست
داداشی باورِ بعضی قصهها بدجوری سخته
تبری که باغو میکُشت، دستهش از چوب درخته
بهمون نگفته بودن
چشم به فرداها نَدوزیم
به گناهی که نداریم
یه روزی باید بسوزیم
نمیدونستیم، زمونه تا همیشه مهربون نیست
سرنوشتمون یه وقتا
توی دست خودمون نیست
؛[همخوان]؛
داداشی یه دردایی رو
گاهی هیشکی نمیدونه
هر زخمی خوب میشه اما
جاش روی آدم میمونه
داداشی دلتنگی، انگار
رسم دیرینهی دنیاست
مثل طوفان که همیشه
بخشی از تقدیر دریاست
؛[قسمت دوم]؛
ما به باد تکیه میکردیم
روی آب خونه میساختیم
پای رویاهایی ساده
عاشقونه جون میباختیم
داداشی دستامو حس کن
اونور مرزای تقدیر
تو یه جایی دور از اینجا
شاید آرامش گرفتی
؛[همخوان]؛
داداشی یه دردایی رو
گاهی هیشکی نمیدونه
هر زخمی خوب میشه اما
جاش روی آدم میمونه
داداشی دلتنگی، انگار
رسم دیرینهی دنیاست
مثل طوفان که همیشه
بخشی از تقدیر دریاست