Navid
Taghsim
زندگیم توی سرم
سرمم تو زندگیم
دعا بارون میخونم
توو کویر تو تشنگی

دستامون شکل قنوت
چشامون رو به غروب
قبله‌مون حقه فقط
پشتمون پشت به دروغ

میگن این دروغ چیه
اون میگه من نمیگم
میگم این دروغ یعنی
همین الان، همین زمان

هممونو گول زدن
گفتن نقاشی نکش
آواز نخون
زنگِ ورزش مالِ بچه تنبلاست
ریاضی خوبه، زیست خوبه شعر بده
هممونو گول زدن
بچه باهوشای علامه‌ ی ما
الان همه کارمند، بیمه، حقوق بگیر
خونشونو صبح به صبح
سره وقت ساعت هشت
میرن تقدیم میکنن
توو شیشه یا تووی تشت
بالا و پایین دو وره خط
من و تو موندیم رو به رو هم
کی بود این وسط خط کشید
که من و تو اسیره مرز بشیم؟

دو روزه بد، ما لبِ مرز
اسلحه میکِشیم رو سَره هم
اونی که هی میده دستورِ جنگ
هیچوقت نمیشه جوون مرگ

نه صحبت کشور و شهر و استانه
این یه سواله، یه سوالِ ساده
من و تو شبیه همیم
ولی یه سری میخوان فرق کنیم
واسه اونا فرقش چیه
فاصلمونو کم کنیم؟