Octave
Sobh Shud
دوباره صبح شد تو بغلم جاته خالی
وقتی کنارم نیستی دارم چه حالی
اینو میدونیو بازم برنمیگردی
یادت رفته شبایی که با خنده می بستیم
ما چشمامونو آروم میباره واسه ی ما بارون
فراموشم کردی آسون گم شدن اون روزامون
انگاری پنجره بازه باد خنکه و بوی قهوه ی تازه
نونانو هم تست شد دنیارم تو رو میبینم و شده صبحونم حاظر
آره میام طرفت هنوزم پشتت به منه
دستات داره میاد که حلقه دورت بزنه
بیام تا که میخوان همه بمونه فاصله
تو میخندیو میگی دیوونه باز چته

هیچی نیست بین خواب و بیدارو گنگم
دیشب خواب دیدم میمونه فاصله
رابطه میمونه عاشقت بیمار خول وضع
تا اینارو گفتم دستات به سمتم میادو محکم
بازومومیگیره در گوشم میگی بیدار شو لطفا

صبحونرو انگار کش میداد صبح
پوشیدن لباساشم خیلی کار برد
عشق زیاد شد تو ماشینم میشینه
رو شیشش نوشته بی بیم [?]
استاد حرفی که بخنده واسم
انگار دیرتر میگذرهه یه ذره ساعت
خوشحالیمو همیشه گرمه با من
دست راستمو میگیره تا من یه دنده باشم
بعد یه بوس به رسم عادتو
میگی شب زود بیای یه ذره لااقل
باز خوابت برده با چند تا عکس اشک رو شونم
میبرنت این ملافت رو تخت میکشم
دست بازم رو سرت میگم میام فردا شب زود سرد
به هم میگه دیگه نیستی مثل قدیما
یه ونتون تا نصف شب بیدارو تهش هی بخندیم باز
بعدشم که ادای همو در بیاریمو
بیخیال هر چی که حس بد میداد
بعد میرفتیم بالکونو قدم
میزدیم دست تو دستو آلبومو ورق
تنت میگردی پالتومو همش
انگار همه چی باز شده عوض
هنو میفهمم دلسرد میشی وقتی میبینی جای دیگه سرم گرمه
انگار خورده ترک قلبت کاش زمان به عقب برگرده